همراه همیشگی

به واسطه ی یکی از فرشته های عرشت. از اون روزهایی که هممون می ترسیدیم که وای نکنه که کم بیاریم و همون وقت تو بهمون می گفتی ( لا تخف انی لا یخاف لدی المرسلون ) و چه شوری سراسر وجودمون رو می گرفت وقتی می گفتی ( و لقد خلقنا فوقکم سبع طرائق و ما کنا عن الخلق غافلین )

اون وقت هایی که واقعاً می فهمیدیم تنها نیستیم. حتی با وجود همه ی بدی هامون، همه ی بی وفایی هامون، بازم هر جا که باشی هوامونو داری.

خدایا، خدای گلم، عزیزم، مهربونم، شرمنده ایم ببخشید. مهمونای خوبی نبودیم ولی خوب… تو به خوبی خودت ببخش و ما رو تو زمره ی اون هایی که گفتی ( کان فریق من عبادی یقولون ربنا اغفرلنا و ارحمنا و انت خیر الراحمین) قرار بده. انشاء ا… خدایا می خوام برات از خاطراتم بگم. هر چند که می دونی می خوام برای خودم دورش کنم. ولی راستی قبلش یه تشکر حسابی به یکی از خلیفه هات بدهکاریم. خلیفه ی تو روی زمین، امام الرئوفمون… امام رضا (ع) .. اما رضا (ع) جون، آقا جون، دستتون درد نکنه، ممنونتونیم. اما رضا (ع) جونم، خیلی آقایید.. خیلی. امام رضا (ع) خودتون آوردینمون، خودتون همیشه کمکمون کردین … از حالا به بعدشم .. خودتون هوامونو داشته باشین ..

 

16،18 / مرداد / 1388

ارسال در : دل نوشته های فاطمه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*