مومن مجنونی است که لیلی اش خداوند است

” مومن مجنونی است که لیلی اش خداوند است. ”

چه قشنگه! فکرشو بکن. مجنون کسیه که حتی نفش کشیدنش هم برای رضایت لیلی و با اجازه ی اون صورت می گیره و حالا این خدایی که در است نزدیکی است … شده لیلیِ یه مجنون، چی کار کنیم که بشیم مجنون یه لیلی که تموم خلقت به دستشه؟ چی کار کنیم که لحظه به لحظه ی عمرمون با یاد اون سپری بشه؟ چی کار کنیم که وقتی دریای زندگی مون موجاش تلاطم داره و می خواد هر دفعه یه موج تلاطم بلند دیگه بزنه و بره بالاتر تا اون جا که بره و به آسمون برسه. آسمونی که دریا رنگ خودش رو از اون داره و اگه آسمون نبود… معلوم نبود آب دریا رو چه رنگی و چه شکلی می دیدیم. اصلاً …. مهم تر از همه اگه آسمون نبود.. معلوم نبود…. ابر و ماه و خورشید و این همه چیز دیگه هم نبود. پس دریا هم نبود و … دریا به یه باتلاق تبدیل می شدو معلوم نبود در نهایت چه بلایی به سرش می اومد.. پس چی کار کنیم که از این موج های متلاطم دریای زندگی مون استفاده کنیم تا با هر موجی یک قدم به آسمون نزدیک تر بشیم. تا خدا 3 گام بیشتر نیست: خدا و انس گرفت و سوخت …. ولی آخه تا بیای به آسمون برسی و آسمان دستت رو بگیره و نذاره کشش زمین دوباره با یک موج زدن تو رو طرف خودش بکشه می دونی چند تا موج بلند لازم داری؟ یه عالمه موج بلند… که تازه توی این موج حافظ نباید سرت رو بگیری بالا وگرنه سقوط می کنی باید با تمام وجود بیای بالا، باید لحه به لحظه تویموج زدن هات پایت قوی تر بشه و از پایین موجت رو مستحکم کنی تا بتونی بالا وایسی و پایین نیای. حالا باید چی کار کنی تا یه جوانمرد بشی و یک جهانمرد… جهانمرد باشی تا از تموم مشکلات آدما با خبر باشی و بدونی که این حتماً صلاح من ویا اون فرد بوده ، در هر صورت رضا و صلاح و خیر خودت رو توی اتفاقات اطرافت ببینی و … بدونی که

” الخیر فی ما وقع “

ارسال در : دل نوشته های فاطمه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*