اولین شب قانونی بودن

بامداد 19 دی ، 1392 …. 1:22 پنج شنبه

امشب، اولین شب قانونی بودنمه …

یه شب متفاوت: یه نماز متفاوت، یه خرید قانونی، یه اسنک قانونی!! . یه گپ دور همی خانوادگی 3-2 ساعته ی قانونی!

سال های پیش، شب تولدم خیلی محزون بود …..! پر از غم و حسرت … ” درست بود ” اما امسال در کنار اون غم و حسرت چیزای دیگه هم بود! سالی که گذشت پر بود از درس … پر بود از نتیجه گیری های روزانه و تصمیمات جدید، پر بود از حس تازه شدن، حس نیاز به تجدید، نیاز به جریان داشتن، نیاز به راکد نبودن، نیاز به غرور دخترونه، نیاز به خودباوری، نیاز به وابسته نبودن، نیاز به متوقف نشدن در لحظه مکان، نیاز به رشد و تعالی…

الان می تونم بگم 18 امین سال زندگیم، بهترین و پربارترین سال زندگی ام بود.. از این حیث که فهمیدم چقدر کوچیکم، چقدر تو خالی ام، چقدر ادعا دارم، چقدر آرزو دارم، چقدر نیاز دارم به بزرگ شدن و رشد و تعالی. مخصوصاً این ایام اخیر که فهمیدم دارم درجا می زنم. ممنونم از همه ی عزیزانی که این ماه ها برای رشدم تلاش کردند. ممنون از خدای مهربون . ممنون از پدر و مادرم . . ممنون از همه ی دوستای خوب، معلمان، هم صحبت ها، آشناها، غریبه ها، نوشته ها، جمله ها و…. و هر چیزی که تلنگری برای بیدار شدن بهم زد..!

به درست یا اشتباه حرفی که می خوام بزنم کاری ندارم. درست و اشتباه نسبیه ! خیلی سر این قضیه با هانیه بحث کردیم! دو تا مغز خام !!!! از نگاه خودم، وقتی به 1 سال گذشته ام نگاه می کنم ازش راضی ام یا لااقل … ناراضی نیستم!! حتی از اشتباهات. به خاطر درس هایی که بهم دادند راضی ام.. و باز هم ممنونم از خدای عزیز و پدر و مادرم و همه و همه که باعث شدند اشتباهات، نتیجه ی مهلکی روی زندگیم نداشته باشد و در مواقع خطر دستمو گرفتن! مثل هر آدم دیگری توی 365 روز گذشته کار خوب و بد کردم. به خاطر بدهاش از خدا عذر می خوام و به خاطر خوباش اگه خودم فکر میکنم خوب بوده، در حالیکه نبوده، خدا جون آگاهی مو زیاد کن! اگه هم واقعاً خوب بوده بپذیر و زیاد ترش کن !

ممنونم از همه ی اونایی که توانایی هامو دوباره بهم یادآوری کردند و منو به این باور رسوندند که اگه چیزی رو می خوام، اگه حرفی دارم، می ونم بهشون بزنم. اگه بخوام و براش تلاش کنم. ممنون از خانم صدری عزیز که زندگیمو منظم کرد، ممنون از پدر و مادر گل که بودنم از بودنشونه و دار و ندارم رو دلیل می شن و همه ی موفقیت هایی که کسب کردم و خواهم کرد انشاء ا… ! ممنون از عزیزای دلی که ازم قول گرفتند تا عالی درس بخونم…! خدا جون شکرت!

خدایا… ! آسمون دفتر 19 امین سالمو آبی کن! پر باشه از آرامش. پر باشه از صبر… پر باشه از همه ی چیزای خوبی که سر کلاس درس دنیا داری بهمون یاد می دی. کمکمون کن حالا که جسممون توی کلاسه، روحمون هم حواسش به درس باشه! خدایا قدم ها و هدف را رو سبز کن.. ! پر از امید، پر از نشاط، پر از تلاش و سرزندگی… !

ناراحتی ها و غم ها رو پر رنگ نکش، می خوام اگه جایی دیدمشون زود ازشون رد بشم. نظرمو جلب نکنن، بعد از یه مدت هم خودشون بی هیچ زحمتی پاک شن.. اصلاً میشه از اون چیزا نکشی خدا جون؟!

میشه هر صفحه ش پر باشه از بارون رحمت؟! پر باشه از میوه ی سلامتی و شادی و پیروزی و موفقیت؟! میشه همه جاش گلای عشق و گذشت صبر و صداقت و وفاداری باشه؟!

عشق به همه چیز و همه کس، گذشت از همه ی بدی ها، صبر – که مهم ترین درس کلاسی دنیاس- … خدایا میشه دفتر نقاشی 19 امیمو بزرگ برداری؟؟؟؟ می خوام همه چیز توش جا بشه!

خدایا خیلی شکرت! خیلییییییییییییی شکرت :

راضیم به رضای خدا:

گفت که صبراً علی قضائک عشق

فاتخذا – زینتاً؟؟؟؟